در این مطلب با داستان زندگی و گذشته بنیانگذار سامسونگ یعنی لی کانهی کاری نداریم.بلکه به اصول مدیریتی و رهبری میپردازیم که وی در مجموعه خود به کار برد و توانست برندی قدرتمند ایجاد نماید.
۱. اهداف کار خود را تشخیص دهید
با تشخیص اهداف کار خود میتوانید پاسخ سوالاتی چون، «هدف از انجام این کار چیست؟» و «آیا ضرورتی برای انجام این کار توسط من وجود دارد؟» را بدست آورید. برای آنکه اهداف کار خود را به وضوح تشخص دهید، باید سه اقدام زیر را با موفقیت انجام دهید:
۱. درباره گذشته سوال و تردید کنید.
۲. به زمان و شرایط حاکم بر وضعیت کنونی توجه کنید.
۳. ماهیت و یا طبیعت کار را شناسایی کنید.
۲. مأموریت کار خود را شناسایی کنید
شیوه پرسش لی کانهی جهت آشکار کردن ماهیت کار
۱. چرا این صنعت ایجاد شده است؟
۲. نحوه شکل گیری این صنعت چگونه بوده است؟
۳. فناوری محوری در این صنعت چیست؟
۴. روند پیشرفت فناوری در این زمینه بخصوص چگونه و به کجا منتهی میشود؟
۵. رقبای اصلی در این کسب وکار چه شرکتهایی هستند؟
۶. مشتریان/ مصرفکنندگان این صنعت چه کسانی هستند؟
۷. مشتریان دنبال چه چیزهایی هستند؟
۳. ابتدا به جنگل و سپس به درختها نگاه کنید
ابتدا باید کار را از سطح کلان آغاز کرد و سپس به مسائل خرد پرداخت. این باور وجود دارد که تحول در سامسونگ با ایجاد تغییر در لی کانهی آغاز شده است. این بدان معناست که اگر لی کانهی به ایجاد تغییرات شگرف در سامسونگ مایل بود، ابتدا میبایست تحول را از خود آغاز میکرد.
۴. بالاترین اولویت را تشخیص دهیدبا شناخت فلسفه کارتان، به سطحی از چیره دستی برای ارزیابی اولویتها میرسید. کیفیت، مهمترین اولویت مورد نظر لی کانهی و تمام مدیران و کارکنان سامسونگ بود. وی مایل بود سنت ۵۰ ساله تمرکز بر کمیت را بشکند و آن را متوجه کیفیت کند.
مهمترین اولویت شما چیست؟ برای بسیاری، مهمترین اولویت خانواده است.
در شیوه نوین مدیریت بر سامسونگ، لی کانهی تاکید دارد:
حتی پیچیدهترین و مشکلترین اهداف را میتوان با فراهم کردن آموزشهای مناسب تامین کرد. اگر ۲ یا ۳ مایل را دویده باشید، دویدن مایل چهارم چندان مشکل نیست. این کار زمانی مشکل است که قبل از گرم کردن بدن خود بخواهید ۴ مایل را بدوید. وقتی به خود زحمت اندیشیدن درباره مسائل مربوط به همسر و فرزندانتان را میدهید، همزمان درباره خود، شرکت و همکارانتان فکر میکنید. باید تا زمانی که درد جسمانی و ذهنی آن را پشت سر نگذاشتهاید، به این بررسی و اندیشیدن ادامه دهید.
۵. صحت اطلاعات را تأیید کنید و آنها را بکار گیریدتفاوت بین اطلاعات و واقعیتها در چیست؟ لی کانهی اینطور توضیح میدهد، «واقعیت، دانستن حقیقتی است که اتفاق افتاده و اطلاعات، درک شما از واقعیتهاست.»
او میخواهد بگوید که صرف درک واقعیت، کفایت نمیکند. باید این توانایی را داشته باشید تا آنها را به اطلاعاتی که بتوان از آنها بهرهبرداری کرد، تبدیل کنید. برای آنکه این کار را انجام دهید، باید شیوه نگرش خود را به اطلاعات بر اساس نیازهای مشخص خود تغییر دهید. به جملات زیر که از سوی او مطرح شدهاند توجه فرمایید:
این واقعیت که نرخ تبدیل پول افزایش یافته است، حقیقتی بیش نیست. اطلاعات، به مفهوم درک مزایا و معایب این افزایش نرخ و این است که چه کاری میتوان انجام داد تا مزایای آن حداکثر و معایب آن حداقل شود. محتوا و کیفیت اطلاعات به نحوه تفسیر شما در رابطه با اعداد و ارقام بستگی دارد. بنابراین، ضرورت دارد نحوه نگرش خود را متناسب با نیازهایتان تغییر دهید و آنها را در تصمیمات خود دخیل کنید.
۶. تصمیم نهایی را اخذ کنیدلی کانهی در فرآیند تصمیمگیری خود از دو اصل: ساده فکر کردن و سرعت در تصمیم گیری پیروی میکرد.
۷. اجرایی کردن تصمیماتلی کانهی هنگامی که سیاستهای جدید را اجرا میکرد، برای اینکه کارکنانش به این سیاستها خو بگیرند، وقت و هزینه زیادی را صرف این موضوع میکرد. اگر اقدامات سختی چون نابود کردن محصولات معیوب، متوقف کردن خط تولید و صرف وقت برای نهادینه کردن آن استراتژیها را در افکار و قلب کارکنانش انجام نمیداد، سامسونگ هیچگاه به غولی که امروزه شاهد آن هستیم، تبدیل نمیشد.
۸. همواره نسبت به آینده آگاهی داشته باشیدلی کانهی دو استاد بزرگ داشت: یکی پدرش، لی بیونگ چول و دیگری هونگ جینکی، مدیر مسئول روزنامه جونگ انگ البو، یکی از سه روزنامه معتبر کره جنوبی. طی مدت بیش از ۲۰ سال نزد این دو نفر آموزش دید وبرای ایجاد تحول در خود و تبدیل شدن به رهبری جهانی، هرآنچه را که آموخته بود به کار گرفت. شما هم اگر میخواهید در کارتان موفق شوید، باید خود را به افکار مدیر عامل شرکت مجهز کنید. میزان موفقیت در یک کسب وکار جدید، ممکن است برای فردی که آن را آغاز میکند، دلسرد کننده باشد. اکثر افرادی که برای خود کسب و کاری راه میاندازند، از آنجا که قبلا کارمند شرکتی بودهاند، بدون داشتن حس مالکیت و مانند یک کارمند به فعالیت خود ادامه میدهند. این خطایی مشترک در میان همه آنهاست. موفقیت و یا شکست در هر کار مستقلی به این بستگی دارد که مالک آن کار، ذهنیت یک مدیر عامل را داشته باشد، یا نه. در پس موفقیت لی کانهی آنهایی قرار دارند که به وی کمک کردند ذهنیت یک مدیر عامل را پیدا کند. به همین ترتیب، بکارگیری دانش این افراد میتواند به عنوان ابزاری برای تغییر در ذهنیت شما کاربرد داشته باشد.
تغییر از درون آغاز میشودزیگ زیگلار، نویسنده کتابهای بهبود شخصی، دریافت، «برای آنکه ذهن فرد بدبین را به ذهنی خوشبین تغییر دهیم، به حدود یک تن اطلاعات مثبت نیاز داریم.»
البته مطالعه به تنهایی کفایت نمیکند. برای آنکه زندگی افراد تغییر یابد، لازم است عمل هم در کار باشد.
وقتی یک فرد بتواند ذهنیت خود را از «نمیتوانم این کار را انجام دهم» به «بله میتوانم» تغییر دهد، به انجام کارهایی قادر میشود که یک زندگی جدید و موفق را برایش فراهم میکنند. نحوه زندگی افراد به اعمال آنها بستگی دارد و این اعمال از ذهنیت آنها سرچشمه میگیرد. بنابراین، فردی که میخواهد تغییر کند، ابتدا باید ذهنیت خود را تغییر دهد.
اگر مایلید همچون سامسونگ تحولی اساسی را تجربه کنید، باید تا حد ممکن اطلاعات مرتبط به بهبود شخصی چون: بیوگرافیها، سرگذشت افراد، کتابهای نوشته شده در این زمینه، سخنرانیها و مصاحبههای با افراد موفق را مطالعه کنید و مطالب آنها را فرا بگیرید. اگر همواره در معرض چنین پیامهایی در زمینه بهبود شخصی قرار گیرید، ذهنیت شما به صورت خودکار تغییر میکند و در پی آن، اقداماتتان آغاز میشود.
کارستان
آموزشهای کاربردی کسب و کار | مهارتهای ضروری مدیران
مدیریت | سامسونگ | مدیریت سامسونگ | شیوه های مدیریت | شیوه های مدیریت سامسونگ | الگوبرداری از شیوه های مدیریت سامسونگ