وقتی یک نوزاد، سال های ابتدایی و شیرخوارگی را سپری می کند، وارد دورانی می شود که اصطلاحا به "دوران کودکی" معروف است. در دوران کودکی ذهن و حواس او شروع به شکل گرفتن می کند و نشانه هایی از تمایل و تلاش به آموختن در او نمایان می شود. از آن جا که کودک بیشترین زمان زندگی کودکانه و کوتاه خود را درکنار والدین گذرانده و نسبت به آن ها احساس اعتماد و آرامش می نماید، تمامی اعمال و رفتاری که از سوی والدین خود مشاهده و درک می کند به عنوان الگو و نماد مناسبی برای آموختن قرار می دهد و از آن ها در زمان لازم استفاده می کند.
در واقع به این علت که کودک پیش زمینه قبلی از شناخت مسایل مختلف ندارد، هرکاری که اطرافیان نزد او انجام دهند برایش زیبا و شگفت آور است و چون درک صحیحی از "درست" یا "اشتباه" بودن آن نکات ندارد نظرش جلب شده و سعی بر تکرار و تقلید آن ها می کند یا هر زمان که موقعیت مشابه پیش آید، آن رفتار را انجام می دهد. این عادت دائما در زندگی کودک تکرار می شود و تا سن نوجوانی و حتی بزرگسالی، هرکاری که از سوی اطرافیان انجام شود و هر هدفی که دنبال شود به عنوان دانسته ها و راه کارهایی برای انجام امور بر ذهن و افکار او تاثیر می گذارد.
آدم ها به طور ذاتی اطلاعات قبلی از هیچ کاری ندارند و این محیط اطراف و اطرافیان هستندکه محرکی می شوند تا متوجه مسایل و موضوعات یا رفتارهای مختلف شویم، آن ها را درک کنیم و در صورت تمایل، به کار ببندیم. پایه و اساس این حالت از دوران کودکی با تاثیرپذیری از رفتار و اعمال والدین شکل می گیرد و تدریجا وسعت یافته و تحت تاثیر محیط اطراف و اطرافیان در می آید.
مثلا کودکی که در خانواده ی آگاه، سالم و بافرهنگ رشد می کند، تحت تاثیر رفتارهای کنترل شده و به جای والدین و اطرافیان، رفتار و شخصیت مطلوبی خواهد داشت و اگر والدین شرایط محیط اطراف او را به گونه ای سالم و هدفمند تدارک ببینند، کودک به همان صورت آموزش می بیند و در آینده، دوستان، هم نشینان و همسرش را مطابق با همان آموزه ها گزینش می کند. . اما کودکی که در محیطی آلوده به فساد رشد می کند یا پدر و مادر او همیشه درحال جروبحث و مشاجره هستند و جلوی دید فرزندشان دست به کارهای ناشایست و کم ارزش می زنند، نمی تواند درک درستی از زندگی سالم داشته باشد و اغلب تن به ادامه راه والدین یا اطرافیان خود خواهد داد و با فرادی همنشین می شود که خانواده برای او معنی کرده اند.
تاثیر پذیری از محیط اطراف تنها در دوران کودکی اتفاق نمی افتد و همیشه و همه جا می تواند هر کسی در هر جایگاهی را مغلوب خود کند.
شاید یک موقعیت جدید ما را به هدف اولیه خود نزدیک کند اما احتمال دارد، انتخاب این مسیر، عوارض های جانبی متعددی در پی داشته باشد که مسیر زندگی ما را به طور کل تغییر دهد یا ما را دچار مشکلات عدیده ای نماید.
حتما داستان "برادران دورر" راشنیده اید! دو برادری که در یک خانواده فقیر 20 نفره زندگی می کردند و در همان وضعیت اسفناک آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 18 فرزند) آرزو می کردند نقاش چیره دستی شوند، اما خیلی خوب می دانستند که پدرشان هرگز نمی تواند آن ها را برای ادامه تحصیل به نورنبرگ بفرستد.
بنابراین یک شب پس از مدتی بحث ، دو برادر تصمیم گرفتند قرعه بیاندازند و بازنده برای کار در معدن به جنوب برود و برادر دیگر را حمایت مالی کند تا در آکادمی به فراگیری هنر بپردازد، و پس از آن برادری که تحصیلش تمام شد، برادر دیگر را از طریق فروختن نقاشی هایش حمایت مالی کند تا او هم به تحصیل در دانشگاه ادامه دهد.
آن ها در صبح روز یک شنبه در یک کلیسا قرعه انداختند. آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و آلبرت به معدن های خطرناک جنوب رفت و برای 4 سال شبانه روز کار کرد تا برادرش را که در آکادمی تحصیل می کرد حمایت کند. آلبرشت جزء بهترین هنرجویان بود و نقاشی های او حتی از اکثر استادانش بهتر بود. در زمان فارغ التحصیلی او درآمد زیادی از نقاشی های حرفه ای خودش به دست آورده بود.
وقتی هنرمند جوان به دهکده اش برگشت، به برادرش گفت: " برادر بزرگوارم حالا نوبت توست، تو دیگر می توانی به نورنبرگ بروی و آرزویت را تحقق بخشی و من هم از تو حمایت خواهم کرد."
اشک از چشمان آلبرت سرازیر شد. سرش را پایین انداخت و در حالی که اشک هایش را پاک می کرد گفت: "من نمی توانم به نورنبرگ بروم، دیگر خیلی دیر شده، ببین چهار سال کار در معدن چه بر سر دستانم آورده، استخوان انگشتانم چندین بار شکسته و در دست راستم درد شدیدی را حس می کنم، به طوری که حتی نمی توانم یک لیوان را با دستانم نگه دارم. من دیگر نمی توانم با مداد یا قلم مو کار کنم، محیط معدن حال و روز من را تغییر داده و من را به یک کارگر تبدیل کرده است.
این داستان غم انگیز است اما واقعی! تاثیری که شرایط محیط اطراف بر زندگی ما می گذارد موضوع کاملا مهم و پراهمیتی است که متاسفانه هنگام تصمیم گیری و انتخاب مسیر، توجه زیادی به آن نمی شود.
شرایط محیط بسته به نوع انتخابی که می کنیم متفاوت است اما در هر حال بسیار تاثیر گذار، هنگامی که یک فرد تصمیم می گیرد و راهی را انتخاب می کند از آن زمان به بعد در مسیر آن راه قرار می گیرد و خودبه خود شرایط و قوانین آن مسیر بر زندگی او تاثیر می گذارد و بعد از مدتی زندگی اش را دگرگون می کند.
شرایط محیط از هر نظر تاثیرگذار است، از نظر جسمی، روحی، رفتاری، عقیدتی، اجتماعی، زیبایی، نوع تفکر و هر موضوع دیگری که در زندگی انسان قابلیت تغییر داشته باشد.
شرایط محیط هم می تواند تاثیر مثبت داشته باشد، هم منفی! به عبارتی دیگر وقتی موقعیت جدیدی را انتخاب می کنیم، محیط آن، یا رفتار و شخصیت اجتماعی ما را رشد می دهد و بر سطح توانایی و آگاهی مان می افزاید و موجب موفقیت دور از انتظار ما می شود، یا این که باعث می شود روز به روز پسرفت کنیم و هر آن چه قبلا توان انجامش را داشتیم از یاد ببریم و اتفاقات ناگواری را در آن مسیر تجربه کنیم.
مردمان