87 تا 95 درصد از بیماری‌هایی که امروزه انسان‌ها را گریبانگیر خود کرده است نتیجه مستقیم زندگی فکری ماست. افکار ما تاثیر جسمی و احساسی بر ما دارد. داشتن افکار مسموم این روزها بسیار شایع شده است.

افراد به طور متوسط 30،000 فکر در طول روز دارند ما از طریق یک حیات فکری کاملاً غیرقابل‌کنترل، شرایط بیماری را برای خود مهیا می‌کنیم؛ ما خودمان باعث مریض شدن خودمان می‌شویم! تحقیقات نشان می‌دهد که ترس بیش از 1400 واکنش فیزیکی و شیمیایی شناخته‌شده را تحریک کرده و بیش از 30 هورمون مختلف را فعال می‌کند.

برای بخشیدن دیگران دلایل عقلانی و پزشکی وجود دارد! مواد مسموم تولیدشده توسط افکار مسموم موجب بیماری‌های زیر می‌شود: دیابت، سرطان، آسم، مشکلات پوستی و آلرژی‌ها. پس برای سم‌زدایی از مغزتان، هوشمندانه حیات فکری خود را کنترل کنید!

تحقیقات پزشکی به این واقعیت اشاره دارند که فکر کردن و هوشیارانه کنترل کردن افکار یکی از بهترین راه‌ها برای سم‌زدایی از مغز است. این کار به شما این امکان را می‌دهد که از شر افکار و احساسات منفی و مسمومی که می‌توانند ذهنتان را مصرف کرده و کنترل کنند، رها شوید.

برای سم‌زدایی از مغزتان باید روش فکر کردن خود را تغییر دهید. اینکه هوشیارانه حیات فکری خود را کنترل کنید یعنی اجازه ندهید افکار ذهنتان را تصاجب کنند. یعنی یاد بگیرید با هر فکری که دارید رابطه برقرار کرده و قبل از اینکه تصمیم بگیرید آن را قبول یا رد کنید، تحلیلش کنید.

اما چطور باید این کار را بکنید؟ با نگاه کردن به فرایندهای مغزی خود.

شاید به نظرتان عجیب برسد اما کار غیرممکنی نیست. برای این کار لازم نیست جمجمه خود را باز کرده و به داخل مغزتان نگاهی بیندازید.

نگاه کردن به فرایندهای ذهنیتان امکان‌پذیر است. درواقع، نه فقط امکان‌پذیر بلکه لازم و ضروری است.

بعنوان مثال این را در نظر بگیرید:

امروز چند مورد جملات "می‌توانست باشد"، "شاید باشد"، "باید باشد" ساخته‌اید؟

چند مورد "اگر فقط" بخشی از لغات درونی شما بوده است؟

چند مرتبه یک مکالمه یا موقعیتی که برایتان دردآور بوده است یا حتی هنوز اتفاق نیفتاده است، را مرور کرده‌اید؟

چند داستان از آینده غیرقابل پیش‌بینی برای خود ساخته‌اید؟

خیالپردازی چقدر از زمان شما را در روز به خود اختصاص می‌دهد؟

ذهنتان تا چه اندازه منفعل است؟

تا چه اندازه با خودتان صادق هستید؟

آیا با اهداف خودتان در تضاد و تعارض هستید—به سمت کاری اقدام می‌کنید اما واقعاً به آن هدف متعهد نیستید، یک چیز می‌گویید اما منظورتان چیز دیگری است؟

افکارتان تا چه اندازه پریشان است؟

آیا برای مشکلات جسمیتان هویت شخصی قائل می‌شوید؟ مثلاً می‌گویید "آرتروز من"، "مشکل قلبی من"؟

آیا تا بحال نظراتی مثل "هیچ وقت هیچ چیز برای من خوب پیش نمی‌رود"؛ "وارد هر کاری که می‌شوم شکست می‌خورم"؛ "همیشه خراب‌کاری می‌کنم" از دهانتان خارج شده است؟

اگر پاسخ شما فقط به یکی از این سوالات هم مثبت بوده باشد، تفکر شما مسموم است و نیاز به سم‌زدایی دارد.

تله‌ای که خیلی وقت‌ها در راستای سم‌زدایی مغز گرفتار آن می‌شویم این واقعیت است که افکار مسموم در شکل‌های مختلف ظاهر می‌شوند. در ظاهر، فکری مثل "باید کارم را خوب انجام دهم" مثبت به نظر می‌رسد. اما فقط وقتی از نزدیک به آن نگاه می‌کنید و احساسی که آن فکر ایجاد کرده و تاثیری که بر ذهن و جسمتان می‌گذارد را بررسی می‌کنید، می‌توانید درمورد آن قضاوت کنید.

اگر حیات فکریتان را براساس تصوراتی مثل مورد بالا پایه‌گذاری کنید، پایه‌های آن متزلزل و عمارت آن (ذهن بدنتان) که بعد ساخته می‌شود بسیار ناپایدار خواهد بود. هرچه افکار مسموم بیشتری در ذهنتان بچرخد و احساسات مسموم بیشتری تولید کنید، این عمارت ترک برداشته و کم‌کم فرو می‌ریزد.

باید از همین الان افکار غیرواقعبینانه را بیرون ریخته و چند اصل مهم را برای شروع فرایند کنترل افکار مسموم به خاطرتان داشته باشید.

افکار سازنده روحیه شما هستند

وقتی یک حس توام با ترس را تجربه می‌کنید، احساس افسردگی خواهید کرد و افکارتان  منفی خواهند شد.

اگر "همه افکار را به اسارت خودتان درآورید..." یک فکر منفی که با آشفتگی عاطفی مرتبط است، از بین خواهد رفت.

برای به اسارت در آوردن همه افکار، چهار تکنیک وجود دارد:

1. درک اینکه افکار واقعی هستند و یک آناتومی واقعی دارند.

افکار چیزهایی واقعی هستند: آنها در مغزتان ساختاری دارند و فضا اشغال می‌کنند. افکار مثل خاطرات هستند. افکار و خاطرات به شکل درخت هستند و سلول های عصبی یا نورون نامیده می‌شوند.

شما یک خاطره دوبل از هر چیز می‌سازید، طوریکه انگار با آینه دو تصویر از آن ساخته‌اید. این یعنی خاطره‌ای که در نیمه چپ مغزتان است  از جزئیات به سمت تصویر بزرگ ساخته می‌شود و خاطره‌ای که در نیمه راست مغزتان است، از تصویر بزرگ به سمت جزئیات آن ساخته می‌شود. وقتی این دو رویکرد فکری را کنار هم قرار می‌دهید، درکی عاقلانه از آن پیدا خواهید کرد.

ازآنجاکه اطلاعات از 5 حس ما به دست می‌آیند، شما آن را به شکل ساختارهایی خاص در مغزتان پردازش می‌کنید، بعد شاخه‌‌هایی روی آن درخت‌ها رشد می‌کنند تا آن خاطرات را در حافظه درازمدت شما نگه دارند. درواقع، وقتی این را می‌خوانید، مشغول رشد افکاری هستید، زیرا افکار نتیجه چیزهایی هستند که می‌شنوید و می‌خوانید و می‌بینید و حس می‌کنید و تجربه می‌کنید. این یعنی هر چه که رشد می‌دهید، بخشی از شماست، شاخه‌هایی واقعی در مغزتان دارد که رفتارهای شما را می‌سازد و بر تصمیماتتان اثر می‌گذارد.

2. افزایش هوشیاری خودآگاه از افکار و احساستان.

دانش آناتومی فکر به طور طبیعی به پردازش فعالانه اطلاعات و افکار می‌انجامد. نباید هیچوقت اجازه دهید که فکر یا افکاری با هرج‌ومرج در مغزتان بچرخد یا بررسی نشده باقی بماند.

هر فکر را بررسی کرده و از خودتان سوال کنید: برای من خوب است؟ الهی است یا شیطانی یا ناشی از افکار پریشان خودم؟

هوشیاری خودآگاه نسبت به افکارتان باید به شکل عادت دربیاید. ایجاد یک عادت 21 روز طول می‌کشد. امروز می‌توانید اولین روز برای شما باشد.

3. درحالیکه تکنیک شماره 2 هوشیاری خودآگاه نسبت به فکر کردنتان ایجاد می کند، تکنیک شماره 3 کاری برای خود فکرتان انجام می‌دهد. این یعنی برای قبول کردن فعالانه آن فکر تصمیمی خودآگاه اتخاذ کنید (اگر برایتان خوب بوده باشد) یا آن را رد کنید (اگر برایتان بد بوده باشد).

این یعنی باید از توانایی خدادادی اراده (که این نیز ساختاری واقعی در مغزتان دارد) استفاده کرده و کاری برای آن فکر انجام دهید. افکار به اندازه‌ای کنترل دارند که ما به آنها می‌دهیم.

4. ایجاد خاطرات جدید بر روی خاطرات قدیمی.

این هیجان‌انگیزترین بخش کنار آمدن با حیات فکریتان است زیرا قبول کردن یا رد کردن فکر، مدارات عصبی مغزتان را تغییر می‌دهد: مغز شما وقتی فکر می‌کنید رشد می‌کند و شما روی آن فرایند کنترل دارید.

تکنیک 4 زمانی اتفاق می‌افتد که مغز پا پیش می‌گذارد و نمایشی ساختاری از چیزی که انتخاب کرده‌اید قبول کنید ایجاد کرده (شاخه‌های بیشتری به درخت اضافه می‌کند) و آنچه انتخاب کرده‌اید که رد کنید را به چیزی تبدیل می‌ نماید.

اجازه بدهید ببینیم اگر در درخت حافظه‌تان نسبت به یک نفر یک یک حس عدم بخشش داشته باشید این چهار تکنیک چطور عمل می‌کند:

تکنیک اول: این حس نابخشودنی شبیه به یک درخت خاردار است که می‌تواند به شما صدمه بزند—آن درخت خاردار را در ذهنتان تجسم کنید.

تکنیک دوم: نسبت به این حس عدم بخشش باید درک و آگاهی خودآگاه پیدا کنید—اینکه از کجا ناشی می‌شود، چه مدت است که در ذهنتان است و از این قبیل.

تکنیک سوم: از خداوند بخواهید کمکتان کند از قدرت اراده‌تان استفاده کرده و تصمیمی عاقلانه برای رد کردن این حس گرفته و ببخشید. تجسم کنید که آن حس عدم بخشش در هوا ناپدید می‌شود.

تکینک چهارم: حالا با خواندن عبارات و نقل‌قول‌های الهام‌بخش یا خواندن یک شعر زیبا یا دعا کردن برای آن فرد، یک درخت بدون خار در حافظه‌تان به جای آن درخت خاردار بسازید.

  مردمان

  هاوژین قربانی

  ویژه کارآفرینان و مدیران | اخبار اجتماعی و حوادث | ویژه دانش‌آموزان و دانش‌جویان | خانواده، فرزندان، روابط همسران | ویژه دختران و پسران جوان | اطلاعات عمومی و جالب و خواندنی | مهارت‌های ضروری مدیران | فنون موفقیت تحصیلی و اجتماعی

  تکنیکهای | زدودن | افکار | و | احساسات | مسموم