دکتر علی شاهحسینی راهکارهایی طلایی برای پسانداز با درآمد کم ارئه کرده است که در ادامه میخوانید:
چطور میتوان با درآمد کم پسانداز کرد؟
واقعیت این است که پسانداز ربطی به میزان درآمد ندارد. ما اگر مدیریت مالی ندانیم، حتی با درآمد زیاد هم نمیتوانیم پسانداز کنیم. پس باید ببینیم که چگونه میتوانیم پسانداز کنیم. چون این پساندازکردن خودش یک مهارت است، یک هنر است، یک تکنیک است که ما باید یاد بگیریم. امروزه ثروتمندترین آدمها آنهایی نیستند که درآمدهای بالایی دارند یا پول زیادی به دست آوردند، بلکه کسانی هستند که میدانستند چگونه مدیریت مالی داشته باشند. یعنی زمانی را، سرمایهای را صرف اندوختن سواد مالی کردند.
سواد مالی چیست؟
ما در هر زمینهای دانشی داریم، اطلاعاتی داریم که این دانش و اطلاعات به ما کمک میکند که بتوانیم در زمینه زندگی، در زمینه کارمان و حتی در زمینه رشته تحصیلی مان تصمیم بگیریم. حالا هر انسانی با هر شغلی، با هر درآمدی و با هر پستی، نیاز دارد که سواد مالی، یعنی دانش و اطلاعاتی در زمینه چگونه پسانداز کردن، چگونه هزینه کردن، چگونه درآمد کسب کردن، چقدر هزینهکردن و کجا هزینهکردن را بداند.
سواد مالی را ازکجا میتوان آموخت؟آیا برای آن باید دوره خاصی را گذراند؟
اجازه بدهید اعلام کنم که در دنیای پیچیده امروز که ما مجبوریم اطلاعات زیادی را به مغزمان وارد کنیم، دیگر فرصتی نداریم که یک سری تکنیکها و مهارتها مثل مهارت امور مالی را با تجربه و زندگی روزمره کسب کنیم. بنابراین سواد مالی که ضروری و یک باید است، نیاز به آموزش رسمی دارد. یعنی ما باید در دورهای، کلاسی یا سمیناری شرکت کنیم و آموزش ببینیم. شاید بگویید مگر قدیمیها، مگر فلان حجرهدار بازاری، دوره مدیریت مالی گذرانده که امروز یک میلیاردر شده است. میخواهم بگویم آن زمان پیچیدگی کسب و کار، پیچیدگی زندگی سطحش خیلی کم بود ولی الان زندگیها خیلی پیچیده شده است و از طرف دیگر آن شخص بازاری مجبور نبوده علوم مختلف را یاد بگیرد، مثلا مجبور نبوده کامپیوتر بداند، حسابداری بداند، علوم ارتباطات بداند. او فقط دو درس را میدانست: ۱٫ درس زندگی ۲٫ درس کسب و کار. با دانستن این دو مهارت هم در زندگی موفق بودند، هم در کسب و کار. بنابراین میدانستند که چطور پسانداز کنند. الگوهایش را در بازار میدید و از آنها درس میگرفت، ولی جوان امروزی ما عمرش را، وقتش را، انرژی و ذهنش را صرف یادگیری مطالب متعدد کرده و جالب است که از دو مهارت اصلی که مهارت زندگی و مهارت کسب و کار است بازمانده، در واقع بیشتر تئوریهایی را یادگرفته که به کارش نمیآید.
آیا میتوان فقط با به کارگیری این تئوریها، امور مالی را مدیریت کرد؟
برای اینکه ما بتوانیم پسانداز یا امور مالی خودمان را مدیریت کنیم باید تلفیقی از تجربه پیشینیان و دانش امروز داشته باشیم و به قول معروف بیپیر به خرابات نرویم. به اعتقاد من، درستترین و مناسبترین روش این است که با دو بال در حوزه امور مالی پرواز کنیم. یکی بال تجربه عملی و یکی بال دانش مالی، سواد مالی و تئوریهای امروزی امور مالی.
ضمن کسب تجربه عملی و سواد مالی، با یک درآمد کم آیا امکانی برای پساندازکردن وجود دارد؟
بله، به شرط آنکه مهارت و تخصصی هم در زمینه دیگری داشته باشیم. مثلا هنری بدانیم یا تخصصی داشته باشیم که بتوانیم درآمدمان را افزایش دهیم. کسی که نتواند با یک درآمد کم، ۱۵ الی ۲۰ درصد از درآمدش را پسانداز کند، همان شخص با ۱۰ برابر آن درآمد نخواهد توانست درصد کمی از درآمدش را پسانداز کند. ما فراموش کردیم که قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود. امروز در اطراف خود میبینیم کسانی را که با یک شغل کارمندی ساده توانستهاند یک زندگی خوب و ایدهآلی را بسازند، ولی هستند کسانی که با درآمدهایی چند برابر این افراد، به دلیل نداشتن دانش مدیریت مالی، به دلیل نداشتن برنامه مالی، به دلیل نداشتن هنر پسانداز کردن، بدهکار هستند.
کسب دانش و تخصص نیازمند هزینهکردن است، آیا این پرداخت هزینه کمکی به پساندازمان میکند؟
اتفاقا یکی از راههای پسانداز همین است که ما روی خودمان پسانداز کنیم. وقتی ما سرمایهگذاری میکنیم روی خودمان، هزینه میکنیم و دانشی را یاد میگیریم، در واقع پساندازی کردهایم برای آینده خود، چرا که این دانش، این تخصص، اندوختهای میشود که یک روز به کارمان میآید. پساندازکردن صرفا در زمینه مالی نیست، یک زمان هست که پسانداز دانش میکنیم، پسانداز انرژی میکنیم، پسانداز هنر میکنیم یا پسانداز دوست میکنیم برای آینده.
آیا کسب دانش پساندازکردن، سن خاص، زمان یا میزان درآمد خاصی را شامل میشود، یا هرکس با هر میزان درآمدی و در هر سنی میتواند به دنبال کسب آن باشد؟
یک اصطلاحی هست که میگوید، When the student is ready, The teacher appears. وقتی که شما طالب یادگیری باشید، امکان یادگرفتن فراهم میشود. به شرط اینکه شما طالب باشید، خواهان باشید، انگیزه و اشتیاق لازم را برای یادگیری داشته باشید. این دانشآموزبودن، این علاقهمندبودن برای یادگیری نه سن میشناسد، نه موقعیت شغلی و نه درآمد. خیلی از آدمها هستند که درآمد بالایی دارند ولی علاقه دارند که درآمدشان را دو برابر کنند، اینها هم اگر بروند این فنون و مهارتها را یاد بگیرند میتوانند این اتفاق را در زندگیشان رقم بزنند.
چه راهکارهایی را برای پساندازکردن پیشنهاد میکنید؟
۱٫ به میزان درآمدمان دقت نکنیم. یک قانون بگذاریم که مثلا درآمدمان هرچی که هست ۱۵ الی ۲۰ درصد آن را پسانداز کنیم.
۲٫ پساندازمان را به صورت نقدینگی نگه نداریم. شراکت کنیم یا در بورس سرمایهگذاری کنیم. با حداقل پسانداز هم میشود سرمایهگذاری کرد.
۳٫ یادمان باشد پسانداز در کوتاهمدت جواب نمیدهد. کسی که پسانداز میکند باید دید درازمدت داشته باشد، تحمل بالایی داشته باشد و چشماندازی داشته باشد برای آینده و اینکه میخواهد از این قطره قطره دریا بسازد.
۴٫ حتما از مشاوران مالی مشورت بگیریم. البته مشاوران خبره و توانمندی که خودشان هم دستی بر آتش داشته باشند. نه مشاورانی که فقط اهل تئوری هستند.
۵٫ برنامهای داشته باشیم برای شرکت در کلاسهای آموزشی و سمینارها. همانطور که قبلا گفتم این هزینهکردنها هم پساندازی است برای فردایمان.
۶٫ یادمان باشد در کوران مسائل مالی، خودمان، خدا، خانواده و آرامش را از یاد نبریم. چون گاهی اوقات ما به آرامش میرسیم ولی آسایش را از دست میدهیم.
۷٫ دفتری داشته باشیم و هزینههای هر ماه را در آن یادداشت کنیم. سعی کنیم اگر ۱۵ الی ۲۰ درصد پسانداز میکنیم، ۱۵ الی ۲۰ درصد هم در هزینههای ماه قبل کاهش ایجاد کنیم.
آیا راهکاری هم برای کاهش هزینهها وجود دارد؟
۱٫ برای کاهش هزینهها یادمان باشد که نباید دنبال انقلاب و یک حرکت ناگهانی باشیم. از ذرهها شروع کنیم. خیلی از هزینههای ابتدایی و هزینههای پیش پا افتاده و سادهای را که در ماه انجام میدهیم یادداشت کنیم و در آخر ماه ببینیم کدام یک از این هزینهها را میتوانیم انجام ندهیم و آنها را از قسمت هزینه ببریم در قسمت پسانداز بگذاریم.
۲٫ خریدمان را مدیریت کنیم. خرید احساسی، خریدی که بر اساس تبلیغات اتفاق میافتد، خریدی که در اثر حراجهای فصلی اتفاق میافتد عمدتا باعث میشود که ما هزینههایی اضافی بکنیم که بعدها پشیمان بشویم.
۳٫ لیستی از داشتههایمان تهیه کنیم تا مجبور نباشیم بدون برنامه به خرید برویم. حتما با لیست خرید کنیم، چون اگر بدون لیست برویم خرید، فروشگاهها، ویترینها، زرق و برقها و فریادها مارا اغوا و وسوسه میکنند، و هنگامی که دچار وسوسه شویم خریدی را انجام میدهیم که وقتی به منزل میآییم میبینیم چیزی را خریداری کردیم که ضروری نبوده و نیازی به آن نداشتیم.
صحبت و پیشنهاد پایانی؟
این واقعیت را بپذیریم که پول ارزشمند است. پول ابزاری است که امور زندگی را برای ما آسان میکند، ما اگر پول داشته باشیم هم احساس قدرت بیشتری میکنیم و هم میتوانیم به دیگران کمک کنیم. وقتی ارزش پول را بدانیم، برای ریال ریال آن برنامهریزی خواهیم کرد. شما اگر دقت کنید میبینید آنهایی که خیلی پول دارند چون ارزش پول را میدانند با دقت و برنامه آن را خرج میکنند و هیچوقت هم دست نیاز به سوی کسی دراز نمیکنند.
چطور میتوان با درآمد کم پسانداز کرد؟
۱۳۹۳/۰۱/۲۸ ۲۱:۵۸:۴۱ | ۷۱۴ بازدید | حق دسترسی: همه