چه نوع افرادی توجه تان را جلب می کنند و به شما انگیزه می دهند؟ معمولاً افرادی که شور و شوق زیادی برای کاری که انجام می دهند داشته باشند چنین احساسی در شما ایجاد خواهند کرد. این افراد آتشفشانی از هیجان هستند و در هر مکانی که باشند آن را هم به هیجان وا می دارند. شما هیچوقت دوست ندارید که از آنها جدا شوید و آرزو دارید که کاش کمی از شور و شوق آنها به درون شما هم تراوش میکرد.

وقتی خود را در وضعیتی خسته کننده و کسالت بار می یابید (چه کارتان باشد چه محیط اطرافتان)، فکر میکنید چطور می توانید این وضعیت را تغییر دهید؟ چطور میتوانید کمی هیجان و امید وارد زندگیتان کنید؟ چطور می توانید هدفی بامعنی برای وجود و زندگی کردنتان پیدا کنید؟ چطور می توانید از شر تفکرات منفی خود را خلاص کنید؟

برای تغییر رفتار خود باید کارهای مختلفی را انجام دهید. اول از همه اینکه، باید بدانید این خود ما هستیم که رفتارمان را انتخاب میکنیم. بااینکه موقعیتمان ممکن است تغییر نکند، وقتی رفتار درستی داشته باشیم، دیدگاهمان تغییر خواهد کرد. بااینکه ممکن است فکرمان چیز دیگری به ما بگوید، اما رفتارمان را تغییر می دهیم. چند بار تابه حال شده که به جای آنچه خدا به شما گفته، به تفکرات منفی درون ذهنمان گوش دهیم؟ بااینکه تفکرات مختلف می تواند پشت سر هم از ذهنمان عبور کند، ما فقط می توانیم در آنِِ واحد یک تفکر داشته باشیم. پس اگر تصمیم بگیریم که به وعده های مثبت الهی فکر کنیم، دیگر اجازه نخواهیم داد که تفکرات منفی بر ما مستولی شوند. اگر خدا را باور کنیم و برطبق دستورات او عمل کنیم، رفتارهای جدید ما در قلب ما ریشه دوانده و انتخاب هایمان اتوماتیک وار انجام خواهند شد.

دوم اینکه، اگر باورها و تصورات اشتباه خود را تغییر دهیم، رفتارهای جدیدمان همیشگی و ثابت خواهند شد. خیلی اوقات تفکرات منفی درون ذهنمان را باور میکنیم و به خودمان اجازه می دهیم که درمورد آنها فکر کنیم، چون احساس خوبی به ما میدهد. خیلی از ما سالها فکرمان را چنان آکنده از این تفکرات کرده ایم که طریق فکری دیگری برایمان باقی نمانده است. ما همه این دروغ ها را باور کرده و تلاشی برای فهمیدن درست یا غلط بودن آن انجام نمی دهیم.

اگر می خواهیم تغییر کنیم، باید مسئولیت فکرهایمان را بپذیریم. باید هر تلاشی که برای کشف واقعیت مربوط به خودمان لازم است را به کار بندیم. ما به دیگران رو نمی آوریم که نظر آنها را راجع به خودمان بفهمیم، باید به سمت خدا برگردیم تا ببینیم نظر او راجع به ما چیست. این خداست که ما را خلق کرده و وعده های زیادی برای آینده ما داده است. هر زمان که به یک وعده پروردگار در قرآن می رسیم، باید نگاهی به اطرافمان بیندازیم و ببینیم که آیا قبل از اینکه خدا این وعده خود را عمل کند، کاری باید انجام دهیم یا نه.

آنطور که ما خودمان را می بینیم، با خواندن قرآن ارتقاء پیدا خواهد کرد. آنوقت است که میفهمیم خداوند چقدر ما را دوست دارد و چقدر این عشق و دست داشتن پروردگار بدون قید و شرط است. لازم نیست برای به دست آوردن محبت خدا کاری بکنیم، فقط باید آن را بپذیریم. وقتی محبت خدا را تجربه کردیم، خواهیم دید که با همان محبت بی قید و شرط ما هم بقیه آدم ها را دوست خواهیم داشت.

سوم اینکه، ما همان کسی می شویم که با او رفت و آمد میکنیم. هر فردی که ما بیشتر وقت خود ر ا با آنها می گذرانیم، چه آنها را بخوهیم و چه نخواهیم، روی ما تاثیر می گذارند. اما یک نفر هست که اگر با او رفت و آمد داشته باشیم، رفتارهای منفی ما از بین خواهد رفت، و آن فرد کسی نیست جز خداوند متعال. با گذاشتن وقت بیشتر برای خواندن قرآن و نماز خواندن و خواستن از خدا که دریچه معنویات را به روی ما بگشاید، خواهیم توانست رفتارهایمان را مناسب و شایسته نگه داریم.

چهارم اینکه، باید ببینیم که چه چیز علایق ما را به جنبش درمی آورد و برای استفاده از آن علایق و شور و اشتیاق، برنامه ریزی کنیم. ممکن است نتوانیم تمام وقت کارمان را در جهت شور و علایقمان نگه داریم، اما می توانیم راهی پیدا کنیم که زمان انجام آن کار بیشتر شود و رفتارمان ارتقاء یابد.

قدم اول این است که از خدا بخواهیم هدف خاص خود را از آفرینش ما نشان دهد. خدا برای انجام هدفی ما را خلق کرده است. مهم نیست که هدفتان کوچک باشد یا بزرگ، وقتی همراه با اهداف دیگران استفاده شود، تصویر کلی ارتقاء پیدا کرده و هیچ قسمت از قسمت دیگر مهمتر و برتر نخواهد بود.

تشخیص علایقتان و انجام آن به طور مداوم تاثیر بسزایی روی رفتار کلی شما خواهد داشت. دانش تازه ای که از خداوند کسب می کنیم، به وسیله اعمالمان در قلبمان ریشه می زند. وقتی این اتفاق بیفتد، خیلی از افسوس ها و منفی گرایی های ما از بین خواهد رفت. اما باید در عمل کردن براساس عقایدمان ثابت و استوار باشیم. به همین دلیل است که توصیه می کنم حداقل هفته ای یکبار آن را انجام دهید.

یک مثال از زندگی خودم برایتان ذکر می کنم. من می دانستم که علاقه زیادی به کمک به دیگران برای حل مشکلاتشان و تسهیم محبت خداوندی با آنها دارم. بااینکه پاسخ همه پرسشهایم را در این زمینه نگرفته بودم (و هنوز هم نگرفته ام) بعنوان مددکار مشغول به کار شدم. در آن زمان که کار خود را شروع کردم دچار افسردگی شدید شده و با مشکلات زیادی می بایست دست و پنجه نرم کنم. اما با گذشت 4 ماه زندگی من تغییر اساسی کرد و دیگر مثل قبل افسرده و ناراحت نبودم. من از این تغییر سریع و ناگهانی بسیار تعجب کرده بودم و این مسئله به من انگیزه می داد تا رفتار مناسب و صحیح را دنبال کنم.

وقتی هفته ای یکبار برای این کار داوطلب شدم، به من انگیزه داده می شد که وارد مشکلات و مسائلی که هر هفته با آن درگیر می شدم شوم. یک نکته خیلی مهم این بود که من روزهایی داوطلب می شدم که خودم آسیب پذیر بودم. بعد ها یک شیفت دیگر به کارم اضافه کردم. طی سالهایی که به این مشاوره های مددکاری ادامه میدادم، خداوند شخصیت، رفتار و دیدگاه من را طوری شکل داد که خود می خواست.

من شما را ترغیب می کنم که انتخاب های صحیح داشته باشید، حقایق پروردگار را درمورد وجود خودتان بشناسید و بفهمید. زمان بیشتری را با خدا بگذرانید و علایقتان را در زندگی پیدا کنید تا بتوانید با آن علایق و در جهت رضای پروردگار بر این دنیا اثر بگذارید.

  مردمان

  هاوژین قربانی

  چگونه | رفتارمان | را | تغییر | دهیم؟