مردم تصور میکنند که رهبران بزرگ تاریخ همچون جولیوس سزار در سیاست و استیو جابز در تجارت نقش پرکار و فعالی در تشکیلات و سازمان خود داشتهاند. سزار شخصا سپاهیان خود را در گل (فرانسه امروزی) همراهی کرد و جابز نحوه طراحی کوچکترین اجزای محصولات اپل را نظارت میکرد.
اما کیت مورناین، استاد مدیریت دانشکده مدیریت کلاگ معتقد است که چنین روشی نمیتواند بهترین سبک مدیریت سازمان باشد. وی در آخرین کتاب خود با عنوان «کاری نکنید! چگونه مدیریت گزاف را کنار بگذاریم و تبدیل به یک رهبر بزرگ شویم» اشاره میکند که اکثر رهبران موفق جهان کارهای عادی را به کارکنان خود واگذار میکنند. به این ترتیب از حجم کارهایشان کاسته میشود و میتوانند عملکردی هماهنگ با سایرین داشته باشند. در این حالت روحیه کارکنان تقویت خواهد شد و در عین حال رهبر سازمان اضطراب کمتری تحمل میکند.
فعالیتهایی را که در آن خبره هستید کنار بگذارید
مورناین آخرین کتابش را پس از چهار دهه تدریس به رشته تحریر در آورده است. وی در طی این سالها به دانشجویان خود آموخته است که «تصمیمگیری، مذاکره، و تشکیل تیم مهمترین مهارتهای رهبری هستند. بنابراین اگر رهبر بخواهد تیمی متشکل از کارکنان قابل اعتماد ایجاد کند و ناظر کل سازمان باشد، باید کارهای روزمرهاش را کنار بگذارد، در واقع کاری نکند!» متاسفانه، کمکردن اختیارات مدیران بسیار دشوار است. کار نکردن برای کسانی که به کارشان علاقه دارند و در کارشان موفق هستند، تصمیم آسانی نیست. مشکل اینجا است که معمولا افرادی که در کارهای فنی شرکت خبره هستند به سمت سرپرستی و رهبری سازمان انتخاب میشوند. وقتی این افراد سمتهای بالاتر را عهده میگیرند، باید کارهای فنی را کنار بگذارند و به دیگران واگذار کنند. مورناین در نخستین فصل کتابش مینویسد، «رهبران موفق باید وظایف خاص خودشان را انجام دهند و کارهای قبلی خود را کنار بگذارند، حتی اگر در آن کارها خبره باشند. آنان با انجام کارها و به کارگیری مهارتهای قبلی راحتتر خواهند بود، اما باید تلاش کنند مهارتهای دیگری به دست آورند.» عدم توجه به این موضوع مشکلات متعددی به وجود میآورد. اکثر مدیران اعضای تیمهای کاری را افرادی ناکارآمد و ناشایست فرض میکنند. در این حالت کارکنان نمیتوانند عملکرد خوبی داشته باشند و شرکت را با نارضایتی ترک میکنند. به همین دلیل دغدغه و نگرانی مدیران هر روز بیشتر خواهد شد.
با چند آزمایش شروع کنید
مورناین چند روش برای «کاری نکردن» ارائه داده است. در قدم نخست، رهبران باید بهترین کارمندان را شناسایی کنند و کارهایی منطبق با مهارتهایشان به آنها بدهند. مورناین میگوید، رهبران معمولا پس از شکلگیری گروه وظایف کوچکی برای هر فرد تعریف میکنند و عملکرد آنان را میسنجند. وی اعتقاد دارد این کار درست نیست. «به هر کس درباره وظیفهاش مشاوره دهید. بر کارهای انجام شده نظارت کنید و اجازه دهید کار را با سبک خودشان انجام دهند.» سپس، رهبر جدید باید بر کارکنان بیش از قبل اعتماد کند و وظایفی را به آنان واگذار کند که نشان دهنده اعتماد و اطمینانش باشد. مورناین میگوید: «خصوصا باید مسوولیتهای بزرگتری به آنان بدهید؛ اما فقط کمی بزرگتر.»
البته مورناین به مدیران پیشنهاد نمیکند که واقعا هیچ کاری انجام ندهند و وقت تلف کنند. حتی اگر مدیر تمام کارهایش را تفویض اختیار کند، باید از وضعیت آنها مطلع شود. مورناین میگوید، «یکی از وظایف اصلی مدیر این است که به محل کار کارکنان برود و دو سوال کلیدی از آنها بپرسد: حالتان چطور است؟ کاری از من بر میآید که وظایف شما را سادهتر کند؟» همانطور که مورناین اشاره میکند، این سوالات نشان میدهد که یک رهبر به کارکنان و کارهایشان اهمیت میدهد. «اگر شما احساس کنید که مدیر عامل سازمان به شما اهمیت میدهد، مطمئنا انگیزه بیشتری پیدا میکنید و کارتان را بهتر انجام میدهید.» واژههایی مثل «تسهیل» و «هماهنگ کردن» برای یک مدیر شایسته بسیار بامعنا هستند. مورناین مینویسد، «یک رهبر شایسته به افراد کمک میکند تا در کارشان موفق شوند. مثلا درباره ویژگیهای مشتری احتمالی با مسوول فروش شرکت صحبت میکند یا اینکه کمک میکند که کارشناس اول کارش را زودتر از کارشناس دوم تمام کند تا پروژه سر وقت آماده تحویل شود. یک رهبر شایسته با انجام کارهای کمتر، فرصت پیدا میکند تا درباره آینده بیندیشد و برنامهریزی کند.» مورناین در نهایت قوانین رهبری را اینگونه جمعبندی میکند: «ابتدا به نتیجه مورد نظر فکر کنید، سپس کارهای لازم برای به دست آوردن آن نتیجه را بررسی کنید.» در کتاب مورناین دو استثنا برای قانون «کاری نکردن» وجود دارد: «اول وقتی شما تنها کسی باشید که مهارت لازم برای یک وظیفه مهم را دارید و دوم زمانی که به نتیجه کار شک داشته باشید.» البته انجام این کارهای استثنایی توسط مدیر فقط یک بار قابل پذیرش است. شرکت باید کارکنان فعلی را طوری تربیت کند که مهارتهای لازم را به دست آورند یا افراد جدید استخدام کند که از عهده آن کار بر آیند.
«کاری نکردن» منافع بسیار دارد: بالا رفتن رضایت شغلی کارکنان، محصول نهایی بهتر، کاهش گردش نیروی کار، به دست آوردن زمان بیشتر برای برنامهریزی، و البته آرامش بیشتر در مدیریت. مورناین معتقد است در این حالت کارکنان تواناییهایی را از خود نشان خواهند داد که شما هرگز تصور نمیکردید و به دستاوردهایی فراتر از انتظار شما میرسند. همچنین، مدیران میتوانند ساعات کاریشان را به نصف (حدود ۳۵ ساعت در هفته) برسانند. اما این استراتژی خطری برای آینده شغلی آنان دارد. ممکن است شایعاتی به وجود آید که چنین مدیرانی هیچ کاری برای انجام دادن ندارند. اما در حقیقت این گونه نیست؛ مدیران وظیفه دارند که اعضای گروه را تشویق کنند و از آنان بخواهند تا مهارتهایشان را به کار گیرند. به این ترتیب اگر اعضای تیم خوب کار کنند، بیشترین افتخار نصیب رهبر گروه میشود. «کیفیت تیم نشان دهنده کیفیت رهبر تیم است. اگر تیم شما موفق شود و مردم بدانند که شما کاری نکردهاید، هرگز تصور نخواهند کرد که تنبل هستید. اتفاقا، از شما میپرسند که راز موفقیتتان چیست.»
صنعت
آموزشهای کاربردی کسب و کار | ویژه کارآفرینان و مدیران | اخبار کسب و کار و اقتصادی | ویژه کارجویان و حقوقبگیران | فنون موفقیت شغلی و اجتماعی برای همه | فنون موفقیت در مصاحبه شغلی | فنون کاریابی و تقاضای استخدام | فنون ارتقای شغلی و افزایش حقوق | مهارتهای روابط عمومی و تبلیغات | مهارتهای ضروری مدیران | فنون موفقیت تحصیلی و اجتماعی