هر کسی برای رییس و هدایت‌کننده‌بودن انتخاب نمی‌شود. اما اگر شما این ۳ رفتار را دارید، ممکن است یک مدیر ذاتی باشید.

ترجمه: افسانه محمودی یزدانی

با خواندن کتاب‌ها و نوشته‌‌های مربوط به هدایت  و رهبری گاهی با خود فکر می‌کنید که داشتن پتانسیل مدیریت  کارآمد در طالع انسان نوشته شده است.

باور ندارم که این حقیقت داشته باشد. در واقع، نسبت به افرادی که به پست مدیریت می‌چسبند و به بدترین شکل بی‌صلاحیت هستند و در مورد توانایی‌‌های خود به بی‌راهه رفته‌اند، هدایت‌کننده واقعی کمی می‌بینم.

بخشی از آن به دلیل عدم خود ارزیابی صادقانه توسط کسانی اتفاق می‌افتد که آرزومند مقام مدیریت هستند و بنابراین، در امر افزایش کیفیت مدیریت نسل بعد، این ابزار ۳ نکته‌ای را به شما معرفی می‌کنم.

شما تنها وقتی هدایت  و مدیریت می‌کنید که مجبور هستید، نه همیشه. ما نمونه افرادی را دیده‌ایم که به سادگی مسوولیت چیزی را به عهده می‌گیرند. چه این جلسه جرقه فکری استراتژیک باشد، چه یک بازی بسکتبال انتخابی باشد، چه گردش خانوادگی، آن‌ها نمی‌توانند نقش یک راهنما را بی‌خیال شوند و در واقع برای زندگی عزیزشان به آن متکی هستند.

این افراد اول صف، که اغلب خودرای، عجول و بی‌ادب هستند، عادت کرده‌اند که دیگران آن‌ها را رییس و هدایت‌کننده  ذاتی توصیف کنند که دیر یا زود- به ضرر خودشان یا کسان دیگری تمام می‌شود که این را باور می‌کنند.

حقیقت این است که آن‌ها اصلا چنین چیزی نیستند. هدایت‌کننده‌‌های واقعی در این تصور به سر نمی‌برند که این حق ذاتی آن‌ها است که هربار مسوولیت دور هم جمع کردن دو یا چند نفر را برعهده بگیرند.  بلکه کاملا برعکس است. یک هدایت‌کننده و رییس خوب، هر موقعیت را با توجه به مزیت‌های آن ارزیابی می‌کند و تنها وقتی مسوولیت قبول می‌کند که موقعیت، وضعیت و دیگر نیازهای آن لحظه، از او بخواهند که این کار را بکند.

و… اگر شما آن پاراگراف آخر را با آن باور پنهانی مبنی بر این‌که در بیشتر موقعیت‌ها شما فرد درست برای قبول مسوولیت هستید بخوانید، به احتمال قوی شما یک «نفر اول صف» هستید، نه یک رییس و هدایت‌کننده.

شما بیشتر از آن‌چه که انجام می‌دهید، می‌بینید. بسیاری از تاجران، هدایت را با فعال‌بودن اشتباه می‌گیرند. این غول‌‌های تاسمانی بر این باورند که فعالیت زیاد باعث ایجاد هدایت به عنوان نتیجه جانبی می‌شود. در نتیجه، هر چه بلندپروازی بیشتری داشته باشند، لحظات‌شان پرخروش‌تر خواهند بود.

غول‌‌های تاسمانی سخت‌تر و سریع‌تر از هر کس دیگری کار می‌کنند و ما را آسیب‌پذیرتر می‌سازند. در رویارویی با هر موقعیتی که به زور فعالیت حل نمی‌شود، ابری از ناشکیبایی می‌سازند. تنها وسیله هدایت آنان فریادکشیدن است: اگر آن‌ها فکر می‌کنند که شما به سخت‌کوشی خودشان نیستید -‌یا آن گونه که آن‌ها فکر می‌کنند، سخت کار نمی‌کنید- تقاضاهای آنان بلندتر و خشن‌تر ادا می‌شوند.

شاید شما فکر می‌کنید که چنین حرف رک و پوست‌کنده‌ای ذهنیت مشت نمونه خروار است و مانع عملکرد درست ما در رسیدن به مقام ارشد در هر سازمان بالغ و جاافتاده‌ای می‌شود، اما اشتباه می‌کنید. متاسفانه، بسیاری از سازمان‌ها که حتی برخی از آن‌ها ۱۰۰ شرکت دارند، همین تعریف دندان‌شکن و حاضر و آماده را از هدایت و مدیریت دارند.

البته هدایت‌کننده‌‌های واقعی ارزش فعال‌بودن را می‌دانند، اما این تنها ابزار آن‌ها نیست. در واقع، این اصلا ابزار اصلی آن‌ها محسوب نمی‌شود. هدایت‌کننده‌‌های بزرگ بیشتر از دیگران می‌بینند: پاسخ‌ها، راه حل‌ها، الگوها، مشکلات، موقعیت‌ها، تهدیدها. آن‌ها می‌دانند که فعال‌بودن اهمیت زیادی دارد، اما این را هم می‌دانند که تفکر، درک، باریک‌بینی و تفسیر اهمیت‌شان کمتر از آن نیست.

شما افراد را تغییر می‌دهید. آن‌ها به نتایج دست می‌یابند. مدیر اجرایی الف به هدف می‌رسد و در این فرایند تیم خود را نابود می‌کند. مدیر اجرایی ب یک تیم عالی می‌سازد اما آن‌ها به هدف نمی‌رسند. کدام‌یک هدایت‌کننده بهتری است؟

این یک دوگانگی اشتباه است و متاسفانه چیزی است که من همیشه در سازمان‌ها می‌بینم. یک هدایت‌کننده و رهبر خوب گزینه ج است: کسی که تیم خود را به گونه‌ای ایجاد می‌کند که آنها می‌توانند به هدف برسند.

‌‌‌

اگر به نتایج چشم دوخته اید تا حدی که از توان دیگران سوءاستفاده می‌کنید تا به آن نتایج دست یابید (می‌دانم که آن را انگیزه می‌نامید، اما این چنین نیست) در این صورت شما هدایت و مدیریت نمی‌کنید، شما تحمیل می‌کنید و فکر نکنید که جلال و جبروت به معنی هدایت‌کردن است. هدایت واقعی یعنی ایجاد تیمی قدرتمند که روی رسیدن به هدف متمرکز است.

شرح عکس: مهندس محسن خلیلی عراقی، بنیانگذار گروه صنعتی بوتان

  کارستان

  هاوژین قربانی

  ۳علامت | رسیدن | به | منش | مدیریت