یکی از قدم های راه انداختن یک استارتاپ ساختنMVP ، یا همان حداقل محصول مناسب است. در اصل، یک MVP همان فهمیدن این است که آیا بازاری برای این ایده شما موجود است یا خیر. باید بدانید اولین مشتری های شما که هستند و دقیقا چقدر حاضرند هزینه بکنند.
اریک رایز در این باره می گوید: “MVP یا همان محصول حداقل محصولیست که همان ویژگی های اولیه را دارد و قادر است با مشتری های اولیه کار کند. این مشتری های اولیه یا به شما پولی می پردازند یا به شما فیدبک می دهند.”
بسیاری از کارآفرینان خیلی به این مساله فکر نمی کنند که چگونه باید یک محصول مینیمم ایجاد کنند و چگونه بفهمند ایده شان مشکلی را حل می کند که مردم حاضرند برای آن پولی بپردازند. مساله دیگری که به نوبه خود مشکلی ساز است این است که کارآفرین ممکن است به ایده ای برسد که پر است از فیدبک های غلط از طرف مردم. انسان ها به خودشان هم دروغ می گویند چون فکر می کنند شما می خواهید آنچه که دوست دارید را بشنوید. خیلی وقت ها بیشتر از آنچه که شما فکر کنید ممکن است با این مشکل مواجه شوید.
موقع فهمیدن اینکه ایده ای خوب است یا خیر، خیلی از کارها اشتباه است یا خیلی کارها بعضی مواقع عملی نیست یا خیلی از کارها ایده ال هستند و در صورت داشتن منابع و مهارت های کافی جواب می دهند. در پایین به چند مورد از این راه های تست کردن ایده خود از همین راه MVP به طور خلاصه اشاره شده است و مثال هایی آورده شده است.
۱-متد های تست ناقص -بررسی کردنبررسی کردن ونظر خواستن از دوستانتان درباره ایده ای باعث می شود شما فیدبک های ناقضی از آن ها بگیرید. ممکن است فکر کنید “چه کسی عمدا این کار را می کند و جواب غلط به سوال های من می دهد؟” ولی خیلی ها اتفاقا همین کار را می کنند. به خاطر این که خیلی از کارآفرینانی که اولین بار وارد این کار می شوند به ایده اولیه خود زیادی وفادارند و دنبال کوچکترین بهانه ای هستند تا با همان ایده کارخود را دنبال کنند. اگر شما از دوستانتان درباره ایده تان نظر بخواهید، احتمالا به همه سوالاتتان جواب بله می دهند و این باعث می شود فیدبک ناقص و غلطی بگیرید.
-ساختن یک محصول کاملدرست کردن یک ایده کامل و تمام و کمال مستلزم تلاش زیاد و تجربه کافی است ولی شما در مرحله ای هستید که هنوز دید درستی از واقعیت ها ندارید. این موقعیت بسیار خطرناک است و دلیل عمده شکست اغلب پروژه های اوایل قرن ۲۰۰۰ هم همین بوده. ما هم اکنون به این باور رسیده ایم که شعار “کامل بسازش، خودشون میان دنبالت” راه خوبی برای پیروزی نیست، برای شکست خوردن ولی شعار خوبی ست! خیلی از مهندسان هم با این باور کار می کنند و به شما هم می گویند “تو نمی فهمی.این بهترین راه است.”
۲- متود های مختص موقعیتی خاص -جمع کردن مخاطب از طریق بلاگ یا ای-میلاگر می خواهید شرکتی در زمینه خاصی ایجاد کنید و می خواهید شهرتی به هم بزنید یا بازارفروشتان را بشناسید، این به نظر راه خوبیست.
- صحبت کردن با تعداد زیادی از مشتری هاانجام یک تحقیق سنگین در زمینه بازار فروشتان می تواند کمی هم ریسک داشته باشد چون ممکن است خیلی از ایده ها را از لیست شما حذف کند. مساله مهم دیگر این است که شما همیشه باید با مشتری هایتان صحبت کنید تا بدانید مردم برای چه چیزی پول می دهند نه اینکه هر مشکلی را که خواستید بدون توجه به این مساله بر رویش ایده بزنید.
-سریع یک MVP درست کردنسریع ایجاد کردن یک MVP ایده بدی نیست به شرط اینکه قبل از آن بازار فروش خود را شناخته باشید و تجربه هایی در زمینه درست تحقیق کردن بر روی بازار فروشتان داشته باشید. یعنی محصولی برای مشکلی که پیدایش کردید درست کنید. معمولا در این بین اعتماد به نفس شما کار را خراب می کند و باعث می شود شما راه حلی را که دوست دارید ارایه کنید نه راه حلی که دیگران انتظارش را دارند. بیشتر اوقات این باعث می شود که بنیان گذاران چیزی را بسازند بدون این که در هر قدم فیدبکی از دیگران گرفته باشند و این می تواند بسیار خطرناک باشد.
۳- متودهای تست ایده آل -صفحات landingاگر به دنبال پولید این صفحات به درد شما می خورند. خوب ممکن است شما بگویید که وقتی نتوانیم محصولی را به کسی تحویل بدهیم چه طور ممکن است پول درآوریم. خب شما می توانید در عوض این کار را کنید. وقتی شخصی گزینه خرید را انتخاب می کند برایش بنویسید “محصول مورد نظر تمام شده است.” اما لیستی از محصولاتی که مشتریان رویشان کلیک کرده اند تهیه کنید و به این صورت می توانید آمار درستی از محصولات موردنیاز بازار داشته باشید. اگر بتوانید در عرض دو هفته آن محصول را در اختیار آن ها قرار دهید برای خودتان تجارتی به هم زده اید.
دن شیپر در این باره می گوید : “در واقع همیشه تقاضای پول از کسانی که می خواهید از آن ها اطلاعاتی بگیرید بکنید بدون اینکه واقعا پولی از آن ها بگیرید. این طور می توانید اطلاعات صحیحی به دست آورید. چون مادامی که بدانند برای محصولی قرار است هزینه ای بکنند دیگر فیدبک های اشتباه به شما نمی دهند.”
-فیدبک سریعاگر شما علاقه مند به حوزه فنی هستید این کاری ست که باید بکنید. درست و دقیق مشکلی را که مشتری های بازار فروشتان دارند بفهمید و محصولی بسازید که اولین مشتری هایتان بابتش به شما پول بدهند. خود پیدا کردن بالانسی بین یک محصولی که کار می کند و محصول که مطلوب آن هاست خودش یک چالش است.
اندرو چن در این باره می گوید یک MVP ساده ترین کار لازم ست که رضایت مشتریانتان را تضمین می کند.
-محصولی به صورت یک سرویسNetflix ابتدا محصول خود را به صورت یک سرویس ارایه کرد. این شرکت توسط رید هیستینگز و مارک راندالف در کالیفرنیا کار خود را شروع کرد. ایده اولیه وقتی به ذهن هستینگز آمد که باید مبلغ زیادی را بابت کرایه یک فیلم به کلوپی می پرداخت. پس به فکر یک سرویس کرایه فیلم افتاد که پولی برای تاخیر کرایه نگیرد.
بعد از آن این دونفر کارشان را با کرایه دادن فیلم هایشان به دوستان و آشنایان شروع کردند و به همین سادگی Neflix شکل گرفت. اگر از اغلب کارآفرینان بپرسید چه طور شرکت خودشان شروع می کنند جواب های خیلی پیچیده ای از آن ها خواهید گرفت. در صورتی که این شرکت کار خود را به این سادگی آغاز کرد.
کارستان
اخبار کسب و کار و اقتصادی | اخبار بانکی، مالی و مالیاتی
پول | ایده | استارتاپ | کسب سرمایه