"از غریزه تان پیروی کنید چون حقیقت واقعی آنجا نهفته است." اُپرا وینفری
هفته پیش چیزی که هیچوقت فکرش را نمی کردم اتفاق افتاد. یکی از همکلاسی های 17 ساله دخترم در یک تصادف کشته شد. نیازی به گفتن نیست که کل خانواده به خاطر این اتفاق ناراحت شده بودند. شام آن شب با درد و ناراحتی بود. فرزند نوجوانمان را می دیدیم که با ناراحتی و غصه زیاد سر میز شام نشسته است و غرق در افکار و احساسات خود شده است.
می دانستم که من بعنوان یکی از والدین او وظیفه دارم که به او تسلی بدهم و در این راه دشوار و تجربه ناراحت کننده به او کمک کنم، اما نمی دانستم چطور. وقت این رسیده بود که وارد ماجرا شوم و می دانستم که اولین قدم این است که گفتگویی را شروع کنم که به تسلی او کمک کند.
از پله ها که بالا می رفتم تا به سمت اتاقش بروم، قلبم در دهانم بود و افکارم حسابی مغشوش و نگران. با خودم فکر می کردم، "خدایا چه باید بگویم؟". من درمورد سوگواری و اندوه چه می دانم؟ تجربه زیادی در از دست دادن کسی و مرگ عزیزان نداشته ام. اگر خودم اشکم جاری شود چه کنم؟
وارد راهرو قبل از اتاقش که شدم صدایی از اعماق درونم شنیدم که می گفت، "به غریزه خودت اعتماد کن، مطمئن باش وقتش که برسد خودت می دانی چه باید بگویی." خودم گیج مانده بودم که اعتماد کردن به غریزه ام یعنی چه...
در مدت زمان شصت ثانیه ای که مثل یک عمر طولانی آمد شروع کردن که با غریزه ام ارتباط برقرار کنم.
غریزه آن چیزی است که وادارمان می کند واکنش دهیم، یک انگیزه و محرک خیلی قوی است. در این مورد نیاز مادرانه من باید به فرزندم آرامش می داد. غریزه آن توانایی درونی و ذاتی است که برای انجام هرکاری به آن نیاز داریم مثل یک مادر خوب بودن.
غریزه ام من را از پله ها بالا برد اما حالا برای اینکه یک مادر خوب برای دختری داغدیده باشم چه باید بکنم؟
خیلی ساده بود. از خودم پرسیدم که دخترم به چه نیاز دارد، فضایی برای خالی کردن احساساتش، کسی که موقع گریه کردن در آغوشش بگیرد، کسی که به او بگوید همه احساساتش کاملاً طبیعی است. به نظرم ساده می آمد و می توانستم از عهده آن بربیایم.
شما چه؟ از غریزه تان پیروی می کنید؟ در زیر به چند نکته اشاره می کنیم که برای ایجاد یک رابطه مطمئن با غریزه حتماً به آنها نیاز خواهید داشت.
1. یاد بگیرید گه به ندای درونتان گوش دهید. صدای افکار و ترستان معمولاً از درونتان شنیده می شود. بایستید، نفس بکشید و ببینید چه می توانید بشنوید.
2. به قلبتان اعتماد کنید. برای آنچه که احساس می کنید و همچنین فکرتان ارزش قائل باشید. اولین قدمی که به سمت اعتماد کردن به قلبتان برمی دارید این است که اعتماد شرطی منطق را بپذیرید. هر دو آنها لازم هستند و اگر عادت دارید به منطقتان بیشتر از قلبتان توجه کنید، لازم است که بیشتر روی بالا بردن قدرت دلتان کار کنید.
3. توانایی های فردیتان را به یاد داشته باشید. در چه چیزهایی خوب هستید و مهارت دارید؟ در همه کارها از مهارت هایتان استفاده کنید.
4. و آخر اینکه به غریزه تان اعتماد کنید. اشتباهات شما در عین اینکه می تواند منعلق به کس دیگری باشد، متعلق به خود شماست. باید از زندگی درس بگیرید و رشد کنید.
در اتاق دخترم را باز کردم، نفسی عمیق کشیدم و آغوشم را باز کرده و در آغوشش گرفتم. در زمانی که کنار هم گذراندیم، گاهی حرف می زدیم، گاهی ساکت بودیم، و با یک عالمه اشکی که هر دومان می ریختیم، دوره تسلی او شروع شد. آخر کار دیدیم که هر دومان می خندیدیم و او خاطره های عالی از همکلاسی هایش تعریف می کرد.
غریزه ام کمک خیلی زیادی به من کرد، به دخترم هم همینطور و الان من یک مادر با اعتماد به نفس خیلی بالاتر هستم.
زندگی شما هم همینطور است....به ممکن ها فکر کنید.
مردمان
اطلاعات عمومی و جالب و خواندنی | مهارتهای ضروری مدیران | داستانهای کوتاه و خواندنی