با توجه به محدودیت منابع و تحریم‌های بین‌المللی كه شرایط ویژه‌ای برای سازمان‌ها ایجاد شده است، اگر برنامه‌ریزی و استراتژی‌های شکست‌خورده سازمان‌های ایرانی را در بوته نقد قرار دهیم، می‌توان به این واقعیت اذعان داشت که فرهنگ مدیریتی حاکم بر این سازمان‌ها، هیچ اراده و تلاشی برای مدیریت ریسک و برنامه‌ریزی‌های بلندمدت و کوتاه‌مدت سازمان ندارند و تصمیم‌گیری‌های آتی سازمان از راه‌های غیرمنطقی حاصل می‌شود.

شعار «اقتصاد مقاومتی» گویای این واقعیت است که تحقق شعار «تبدیل تهدیدها به فرصت‌ها» نیازمند انجام اقدامات هدفمند در جهت نجات فرهنگ حاکم مدیریتی در سازمان‌های ایرانی است. 
با پیش‌بینی و مطالعه ریسک‌ها و فرصت‌ها، سازمان‌های ایرانی و در نتیجه اقتصاد کلان کشور به سوی اقتصاد مقاومتی و خودکفایی می‌روند. برای اینکه کشورمان بتواند در راستای خودکفایی حرکت کند، نیاز به مساعدت و همکاری همه‌جانبه اندیشمندان، سازمان‌ها و جامعه دارد. 
به این منظور شرکت‌ها باید وارد عرصه‌های مدیریتی جدیدی در مدیریت بنگاه‌ها شوند؛ فضایی که تاکنون درک نشده یا لااقل مدیران ایرانی هیچ نیازی برای ورود به آن احساس نمی‌کردند.
سیستم‌های مدیریتی که در اغلب شرکت‌های ایرانی به‌خصوص شرکت‌های دولتی در حال اجرا است، فاقد اثربخشی و کارآیی لازم هستند و عمدتا بین خروجی سازمان (بخوانیم محصولات یا خدمات) و ورودی سازمان (بخوانیم منابع سازمانی) رابطه دارای ارزش افزوده را ایجاد 
می‌کنند. 
اگر سیستم‌ها و مدل‌های مدیریتی را در ایران به دو نوع سیستم اجرایی و مدیریتی تقسیم‌بندی کنیم، معمولا بخش‌های اجرایی وظیفه خود را فقط اجرای دستورات مدیریت می‌دانند و بخش‌های مدیریتی وظیفه خود را تهیه برنامه‌های عملیاتی برای بخش‌های متبوع خود می‌دانند و اگر هم مدیران ارشد این‌گونه سازمان‌ها بخواهند تا ارتباط بین ساختارهای اجرایی و مدیریتی ایجاد کنند، این ارتباط فقط در حد تبادل اطلاعات به‌وجود می‌آید.
یکی دیگر از مشکلات سازمان‌های ایرانی، ساکن بودن این سازمان‌ها است که این سکون با حرکت در مسیر اقتصاد مقاومتی در تضاد است. مدیران ارشد سازمان‌ها، به‌دلیل هراسی که از خطراتی که در انتظار سازمان خود دارند، هیچ گاه میلی به حرکت سازمان ندارند؛ درصورتی‌که اگر بتوانند ریسک‌های پیش رو را شناسایی کنند، آن‌گاه افق آینده سازمان روشن‌تر خواهد بود و با کمک مدیریت ریسک‌های پیش‌بینی شده، موفقیت سازمان را تضمینمی‌کنند.
با توجه به موارد فوق، می‌توان گفت تنها فلسفه‌ای که می‌توان برای مدیریت بنگاه‌های ایرانی در شرایط امروز بازار ایران توصیه کرد، فلسفه مدیریت ریسک
(Risk Management) است. اما چرا به مدیریت ریسک، عنوان فلسفه اطلاق می‌شود؟ به آن علت که ابتدا باید مفهوم مدیریت ریسک را درک کرد سپس با توجه به چشم‌انداز آتی سازمان‌ها، نسخه‌های بهبود را تجویز کرد.
فرض کنید قصد دارید به یک سفر دریایی بروید. پیش از شروع سفر لازم است مسیر حرکت کشتی تا رسیدن به مقصد مشخص شود و تمام تجهیزات لازم برای سفر مهیا شود. پس باید دو تصمیم مهم اتخاذ شود، اولا راه رسیدن به هدف (استراتژی) و ثانیا تجهیزات ضروری و مناسب در طول مسیر (منابع). سوال اینجاست که چگونه باید مسیر حرکت و تجهیزات لازم را انتخاب کرد؟ برای پاسخ به این سوال لازم است تا شناسایی دقیقی از خطرات (ریسک) پیش‌رو و راه‌های رسیدن به مقصد انجام دهیم.
این شناسایی می‌تواند با کمک گرفتن از افرادی که در طول این مسیر یا مسیرهای مشابه حرکت کرده‌اند، صورت گیرد. 
نکته قابل توجه بعدی ارزیابی این خطرات است. ارزیابی خطرات باید به‌گونه‌ای انجام شود که بتوان خطرات محتمل‌تر را به‌طور مجزا مورد بررسی قرار دهیم و در صورت وقوع برای هریک راهکاری بیندیشیم.
در این راستا سازمان‌ها باید برای پیاده‌سازی تکنیک‌های مدیریت ریسک، ابتدا شناخت صحیحی از فرآیندهای سازمان متبوع با نگرش کیفیتی و بهره‌وری به‌دست بیاورند. شناخت فرآیندهای سازمان در 8 حوزه مدیریتی (مشتری‌مداری، رهبری، مشارکت کارکنان، فرآیندگرایی، رویکرد سیستمی، بهبود مداوم، تصمیم‌گیری و روابط سودمند با تامین‌کنندگان) صورت می‌پذیرد که مشخص می‌شود سازمان در کدام حوزه نیاز بیشتری به پیاده‌سازی مدیریت ریسک دارد. پس از مشخص شدن سطح نیاز سازمانی، شرایط بهبود و تکنیک‌های مدیریت ریسک اجرا می‌شود.

  دنیای اقتصاد

  پری سا

  آموزش‌های کاربردی کسب و کار | ویژه کارآفرینان و مدیران | مهارت‌های ضروری مدیران

  مدیریت | ریسک