پروژهای دارید که همیشه آن را به تعویق میاندازید. زمان اتمام آن نزدیک است و شما هیچ کاری درباره آن انجام ندادهاید یا یک مشتری دارید که باید با او تماس بگیرید، اما میدانید که از او فقط شکایت و گلایه خواهید شنید و وقت گرانبهایتان تلف خواهد شد.
میتوانید تصور کنید اگر بتوانید خود را به کارهایی که نمیخواهید، ولی باید انجام دهید وادارید، چقدر احساس گناه، استرس و استیصال در شما کاهش مییابد؟ لازم به توضیح نیست که در این صورت چقدر خوشحالتر خواهید بود و عملکرد بهتری خواهید داشت.
خوشبختانه در صورت داشتن استراتژی مناسب میتوانید از رها کردن کارها اجتناب کنید، اما اینکه از کدام استراتژی استفاده کنید در درجه اول بستگی به این موضوع دارد که چرا از انجام آن کار سر باز میزنید:
دلیل اول: به این دلیل از انجام کاری امتناع میکنید که از گیج شدن و بروز اشتباه در آن وحشت دارید.
راهحل: «تمرکز پیشگیرانه» اتخاذ کنید.
به دو شکل میتوان به یک کار نگریست. یک نگرش این است که یک کار را انجام میدهیم تا از آنچه اکنون هستیم بهتر باشیم و آن را یک موفقیت یا دستاورد تلقی میکنیم. بهعنوان مثال با خود فکر میکنیم اگر این پروژه را با موفقیت به اتمام برسانم بر رئیس خود تاثیر مثبتی خواهم گذاشت یا فکر میکنیم اگر پیوسته کار کنم، در نظر دیگران خوب به نظر خواهم رسید.
روانشناسان این نگرش را تمرکز بر ارتقا میخوانند و تحقیقات نشان میدهد کسانی که چنین نگرشی دارند، انگیزهشان ایجاد منفعت است و زمانی که مشتاق و مثبت باشند، بسیار خوب کار میکنند. این نگرش به نظر خوب میرسد، اما اگر نسبت به توانایی انجام کاری که از شما خواسته شده ترس دارید، این نگرش نمیتواند در شما انگیزه ایجاد کند. ترس و شک انگیزه ارتقا را از بین میبرد و این احتمال بیشتر میشود که نتوانید هیچ کاری انجام دهید.
شما نیاز به روشی دارید که آنچه میخواهید انجام دهید، با شک و تردید همراه نباشد. وقتی تمرکز پیشگیرانه دارید، بهجای آنکه فکر کنید چگونه میتوانید درخشانتر در نظرها جلوه کنید، نگرش شما به کارتان روشی خواهد بود که با آن بتوانید آنچه را قبلا داشتهاید حفظ کنید تا از زیان جلوگیری کنید.
برای افرادی که تمرکز پیشگیرانه دارند، تمام کردن موفقیت آمیز یک پروژه روشی است که با آن بتوان از عصبانیت رئیس جلوگیری کرد یا وسیلهای است که توسط آن توجه او کمتر به شما معطوف شود. اما کار پیوسته روشی است که با آن میتوانید از مسامحه پرهیز کنید.
دههها تحقیق و تفحص که نتیجه آن را در کتاب خود تحت عنوان «تمرکز» به رشته تحریر درآوردم نشان میدهد انگیزه پیشگیرانه با هیجان ناشی از این فکرکه ممکن است کارها بهخوبی پیش نرود، تقویت میشود. وقتی تمرکز شما بر این باشد که جلوی عدم موفقیت را بگیرید، پر واضح است که تنها راه رستن از خطر این است که فورا دست به عمل بزنید. هر چه نگرانتر باشید، زودتر از خطر رها میشوید.
شاید بهتر باشد برای کاهش هیجان و استرس ناشی از این فکر که ممکن است کاری به خوبی پیش نرود، عمیقا به این موضوع فکر کنید که اگر هیچ کاری انجام ندهید چه عواقبی در انتظارتان خواهد بود. بهکار خود ادامه دهید و عمل کنید. ترس را از خود دور کنید. درست است که احساس بسیار ناراحتکنندهای خواهید داشت، اما نتایج خوبی به بار خواهد آورد.
دلیل دوم: کاری را کنار میگذارید چون حس انجام آن را ندارید.
راهحل: احساسات خود را کنار بگذارید. آنها مانع کار شما هستند.
اولیور بارکمن در کتاب بینظیر خود تحت عنوان «پادزهر: خوشبختی برای کسانی که تحمل تفکر مثبت را ندارند» اشاره میکند بیشتر وقتها وقتی چنین جملاتی را بهکار میبریم که «نمیتوانم صبح زود از رختخواب جدا شوم» یا «نمیتوانم خود را برای ورزش کردن آماده کنم» معنای واقعی آن این است که نمیتوانیم خود را قانع کنیم که حس انجام این کارها را داریم. در نهایت هیچکس شما را صبحها به رختخواب زنجیر نکرده است. دروغهایی که برای ورزش نکردن به خود میگویید هم در سالن ورزش را به روی شما نمیبندد.
از لحاظ روانی، هیچ مانعی بر سر راه شما وجود ندارد. مساله فقط این است که حس انجام آن کار را ندارید. اما بارکمن در کتاب خود سوال میکند «چه کسی میگوید برای شروع انجام یک کار باید آنقدر صبر کنید تا حس انجام آن در شما ایجاد شود؟» برای لحظهای هم که شده فکر کنید باید این کار را انجام دهید، چون واقعا مهم است. نمیدانم کجا و کی این ایده در ما ایجاد شد که برای داشتن انگیزه و موثر بودن باید «حس» انجام کار را داشته باشیم. ما باید مشتاق انجام یک کار باشیم. نمیدانم چرا چنین باوری وجود دارد؛ چون
100 درصد بیمعنی است. درست است که باید نسبت به آنچه انجام میدهید متعهد باشید—مثلا باید بخواهید که پروژه را تمام کنید یا سالمتر باشید یا روز خود را زودتر شروع کنید، اما الزاما ضرورتی ندارد که حس انجام آن را داشته باشید.
در واقع، همانطور که بارکمن اشاره میکند، بسیاری از هنرمندان پرکار، نویسندگان و مخترعان به علت اتکایی که بهکار خود دارند همواره ساعات طولانی از روز را کار میکنند. این موضوع ارتباط چندانی با داشتن یا نداشتن انگیزه هم ندارد. بارکمن در اینجا به نظر هنرمند بزرگ چاک کلوز اشاره میکند که گفته است: «انگیزه فقط برای آماتورها است. بقیه ما فقط سرکار حاضر میشویم و کار میکنیم.»
بنابراین اگر یکجا نشستهاید و کاری را به این خاطر که حس انجام آن را ندارید کنار گذاشتهاید، یادتان باشد لزومی ندارد که حس انجام کاری را داشته باشید. هیچ مانعی برای شما وجود ندارد.
دلیل سوم: کاری را کنار میگذارید چون سخت، خستهکننده یا ناخوشایند است.
راه حل: از برنامهریزی به روش «اگر...آنگاه...» استفاده کنید.
اغلب اوقات سعی میکنیم این مساله را با وعده به خود حل کنیم: «دفعه بعد، خود را وادار میکنم این کار را زودتر انجام دهم.» البته اگر اراده انجام این کار را داشتیم، از همان اول آن را کنار نمیگذاشتیم. تحقیقات نشان میدهد افراد پیوسته ظرفیت خود را برای کنترل خودشان دست بالا میگیرند و از آن برای دور ماندن از آنچه دوست ندارند استفاده میکنند.
به خودتان لطفی بکنید و این حقیقت را بپذیرید که اراده انسان محدود است و نمیتوانید همواره خود را در چالش انجام کارهای سخت، ملالتآور یا ترسناک قرار دهید. به جای آن، برای انجام یک کار از روش برنامهریزی اگر... آنگاه استفاده کنید.
ایجاد یک برنامه اگر... آنگاه فقط این نیست که تصمیم بگیرید برای انجام یک پروژه چه اقدامات بهخصوصی لازم است بلکه باید در عین حال تصمیم بگیرید کجا و کی باید آن را انجام دهید.
«اگر ساعت 2 بعدازظهر است، آنگاه کاری را که اکنون مشغول انجام آن هستم، متوقف میکنم و روی گزارشی که باب از من خواست کار میکنم.»
«اگر رئیسم درخواست من را برای صحبت در زمان جلسه مطرح نکرد، آنگاه من قبل از پایان جلسه به آن اشاره میکنم.»
با تصمیمگیری زودهنگام درباره اینکه دقیقا چه کاری میخواهید انجام دهید و اینکه کجا و چه زمان قصد انجام آن را دارید، وقتی زمان اجرا فرا برسد هیچ قصوری در میان نخواهد بود. نباید بگویید «حتما باید الان انجام دهم؟» یا «آیا میتوان این کار را بعدا انجام داد؟» یا «شاید لازم باشد الان کار دیگری به جای آن
انجام دهم.» روش «اگر... آنگاه...» در بیش از 200 تحقیق نشان داده است که دستیابی به هدف و بهرهوری را بهطور متوسط 200 تا 300 درصد افزایش داده است. من آگاه هستم که سه استراتژی که به شما پیشنهاد کردم یعنی فکر کردن به نتایج شکست، نادیده گرفتن احساسات خود و مشارکت در برنامهریزی با جزئیات شاید به مفرحی پیشنهادهایی چون «از احساسات خود پیروی کنید» یا «مثبت باشید» نیستند اما این راهحلها مزیتی است که با اراده خودتان برای تاثیرگذاری انتخاب میکنید که اگر محقق شود، خود واقعیتان را همانگونه که هستید نشان خواهد داد.
چگونه خود را بهکار وا داریم، وقتی نمیخواهیم
۱۳۹۳/۰۲/۱۶ ۲۰:۲۳:۱۲ | ۶۳۲ بازدید | حق دسترسی: همه